قضاوت نهایی، اثر میکلانژ
مشغول وبگردی بودم که به مقالهی جالبی در مورد نحوهی قضاوت در مورد دیگران برخوردم. بد نیست با هم نگاهی به این مقاله بیاندازیم، شاید درک بیشتری از خودمان پیدا کردیم.
مقاله را به زبان انگلیسی میتوانید از اینجا بخوانید، اما برای کسانی که حوصلهی خواندن آن را ندارند برگردانی از آن را در ادامه میآورم. در آخر هم درک خودم را از ان مینویسم.
پروفسور ایمی کادی میگوید:”اغلب میشنویم که هر فردی نسبت به افرادی از نوع خود رفتاری دوستانه نشان میدهند و در مقابل گروههای دیگر رفتاری تبعیضآمیز دارند، اما این یک دید سادهانگارانه و متعصبانه است.” در سالهای اخیر وی به همراه تعدادی روانشناس تحقیقاتی را انجام دادند و یک مدل جدید و قدرتمند را ارائه نمودند. در تمام دنیا مشخص شده است که افراد دیگران را براساس دو مشخصهی عمده قضاوت میکنند؛ صمیمیت ( آیا رفتاری دوستانه و از روی حسن نیت دارند؟) و شایستگی ( آیا توانایی ابراز نیتهای خود را دارند؟). پژوهشگران، تحقیقات خود را بر روی این چارچوب قرار دادهاند و سعی میکنند با بهبود این نگرش درک بهتری از قضاوت در اولین برخورد پیدا کنند.
هنگامی که ما شخصی را ملاقات میکنیم، به سرعت و اغلب ناخودآگاه سعی میکنیم که دو مشخصهی وی را تخمین بزنیم. بدیهی است افرای که هر دو مشخصهی صمیمیت و شایستگی را داشته باشند تحسین میکنیم و در مقابل نسبت به افراد سرد و نالایق برخوردی تحقیرآمیز نشان میدهیم و در مقابل افرادی که بین این دو دسته هستند حسی نامشخص و متناقض داریم. اگر قضاوت در مورد فردی به گونهای باشد که شایسته اما سرد در نظر گرفته شوند – مانند افرادی از گروهای سایر نژادها و قومیتها یا طبقهی اجتماعی دیگر – رفتاری همراه با حسادت و تمایل به خشونت ابراز میشود. معمولاً نسبت به افرادی که گرم اما نالایق در نظر گرفته شوند – مانند مادرها و سالخوردهها – رفتاری توأم با احساس تأسف به گونهای که مجبور به معاشرت به آنها هستیم، بروز خوایم داد.
تحقیقات جدید نشان داده است که این قضاوتهای جدا کننده اغلب اشتباه هستند زیرا که بر اساس میانبرهای ذهنی و دستهبندیهای نژادی و قومیتی هستند. سال گذشته نیکلاس کرواین و همکاراناش تحقیقاتی را منتشر کردند که نشان داد چگونه ما بر اساس صمیمت دیگران در مورد شایستگی آنها قضاوت میکنیم و برعکس. در این تحقیقات به افرادی که در این پژوهش شرکت کردند، دو گروه از افراد دیگر را معرفی کردند و به آنها در مورد صمیمت و یا سردی آنها حقایقی را بیان کردند. سپس از آنها خواسته شد که از آن افراد سوالاتی در موردشان بپرسند. نتایج نشان داد که داوطلبان در برخورد با گروهی که صمیمی معرفی شده بودند سوالاتی را پرسیدند که نشان دهندهی پیش فرضِ نالایق بودن است. در مورد گروهی که سرد معرفی شده بودند پیش فرضی برعکس، یعنی افرادی شایسته – نشان داده شد. کرواین نتیجهی نهایی را این گونه اعلام کرد: “برداشت مثبت شما از یک مشخصه میتواند منجر به برداشت منفی از مشخصهی دیگر شود.”
پدیدهی دیگری به نام “اثر پوششی (جبرانی) “ معرفی شده است و هنگامی روی میدهد که افراد را به جای بررسی مجزا، با یکدیگر مقایسه میکنیم . این اثر در مقابل “اثر هالهای” قرار دارد، که در آن مشخصهای از فرد براساس مشخصهی دیگرش قضاوت میشود. هر دوی این آثار اشتباهاتی است که افراد اغلب در قضاوتها مرتکب میشوند. افراد بلند پایه را اغلب افرادی شایسته میپنداریم حتا اگر موقعیت و جایگاه آنها به دلیل موقعیت خانوادهای که در آن متولد شده است، باشد. کادی بیان میکند که برای قضاوت در مورد صمیمیت، حس رقابت وارد ماجرا میشود: “ اگر شخصی در حال رقابت با شماست، شما او را فردی بد فرض میکنید.”
خبر خوب این است که اگر متعلق به دستهای از افراد با نژاد یا قومیت متفاوت باشیم و بدانیم که دیگران چگونه در مورد ما فکر میکنند، میتوانید سعی کنید این تصویر را تغییر دهید. یک سیاستمدارشایسته که عموم را افرادی سرد مییابد. به عونان مثال میتواند با نشان دادن صمیمت خود ارتباط بهتری با رأی دهندهگان برقرار کند. کادی در نهایت اشاره میکند که، “ هر شخصی در طول زندگی گاهی صمیمی و گاهی شایسته به نظر میآیند.”
________________________________________
هنگام خواندن این مقاله سعی میکردم برداشتهای خودم را به بوتهی آزمایش بگذارم و مقایسه کنم به ادعاهایی که در این مقاله شده است. برداشتهایی که خودم در نگاه اول در مورد دیگران داشتم و برداشتهایی که دیگران در نگاه اول در مورد من داشتند، مؤید این مقاله هستند. جالبتر این که اثر هالهای را کاملا احساس کردم در مورد قضاوت دیگران در مورد خودم،که حتا با گذشت زمان و افزایش شناخت از یک مشخصهی دیگر من باعث شده مشخصهی دیگری که در ابتدا فرض شده بود کم رنگتر شود.
متأسفانه یکی از مخربترین عوامل رابطهها همین قضاوت اولیه است. اگر امکان داشت که قضاوت به دیرترین زمان ممکن موکول شود، روابط اجتماعی و بسیاری از ناهنجاریها بهبود پیدا میکرد. اما ذهن آدمی همانطور که در این مقاله ذکر شد، ناخودآگاه باعث قضاوت اولیه میشود و بدتر از آن گاهی تصمیماتی براساس این پیش فرضها گرفته میشود و رفتارهایی سر میزند که اغلب موجب پشیمانی میشود. افراد باتجربه کمتر دچار این اشتباهات میشوند، اما ماهیت پویا و متغیر رفتارها و مشخصههای آدمی امکان بسط و تعمیم یک تجربه به افراد دیگر را سخت میکند و احتمال خطا همواره وجود دارد. حتا برداشتی هر فرد در مورد خود دارد نیز از این قائده مستثنی نیست، گاهی چنان خود را دست بالا میگیریم که با یک اتفاق ممکن است دچار یأس و از خود بیزاری شویم. نگرش مطلق و صفر و یکی اغلب باعث بروز چنین مسائلی میشود.
به نظر من موضوع دیگری که در ارتباط با این مقاله قابل ذکر است تأثیر قضاوت هر فرد در مورد خود بر قضاوت دیگران در مورد اوست. نمیتوان انتظار داشت که دیگران اهمیت و ارزشی بیشتر از آنچه که برای خود قائلیم، باشند.
کمالگرایی انسانها همیشه باعث شده که به دنیال قوانین جهان شمول باشد، بزرگترین کمالگرایی را میتوان در تلاش انسانها برای ارائهی مدل فیزیکیای دید که بتواند تمام رفتارهای فیزیکی را از مقیاس کوانتومی تا کهکشانی، توصیف کند. این مقاله هم نوعی دیگر از این خواسته است. چند وقت پیش ویدویی از تد ( TED) را میدیدم، در مورد خدمتی که یک روانشناس به صنعت کرده بود، شخصی سازی محصولات. در دههای که همه به دنبال تولید موادی بودند که قشر بیشتری از مردم را ذب کنند، وی با ارائهی مفهوم شخصی سازی، تحولی در صنعت به وجود آورد. حرف وی این بود که با ارئهی محصولات با تنوع بیشتر میتوان قشر بیشتری را جذب نمود، مفهومی که امروزه به یکی از اصول زندگی تبدیل شده است. به نظر من شخصی سازی بیانگر ماهیت بسیار متنوع آدمهاست و همین موضوع در واقع بیانگر این حقیقت است که نمیتوان براساس تجربیات گذشته در مورد افراد دیگر قضاوت نمود.
اگر به این موضوع علاقهمند هستید بد نیست نگاهی به این لینک بیاندازید، مطالب جالبی در این زمینه دارد.