کاوش در ذهن پر از خاطره و مخاطره-ام
از برای یافتن لحظاتی چند
لحظاتی شیرین گرچه کوتاه
لحظاتی تلخ گرچه کش دار
لحظاتی ساکن گرچه سنگین
همچنان جاریست.
گرچه سایه ی سنگین و کش دار و کوتاه ات
بر دفتر خاطراتم
هر نوشتاری را تیره می کند،
اما کورمال کورمال
با دستانی خسته و بی رمق
و چشمانی نیمه باز و روشن
بر صخره های هیبتت چنگ می اندازم
تا بر فراز آن بار دیگر
نوازش شاد وخشن خورشیدِ منتظر
تن زخم آلود-ام را مملو از درد رهایی کند
طاهر
تبريك ميگم بلاگتو و اميدوارم كه صد سال ديگه هم طاهر بموني و چيزايي رو كه دوست داري بنويسي كه ما هم از نوشته ها و دانستني هاي خوب و مفيدت بهره مند شيم، به اميد سلامتي و موفقيت و شاد بودنت در تمام مراحل زندگيت.
پاسخحذف