در و دیوارها رو نگاه میکنم، گوشه کنارهای خونه؛ پر-اند از شور و هیجان، سکوت و نگاه، غم و شادی، فریادها و زمزمههای درگوشی، خندههای از ته دل و هیستریک… تنها دلیل وگواهی وجود اونها لبخندی هست که گوشهی لبام نقش بسته و حسی شیرین که اعماق وجودم در جریان هست.
نمود بیرونی گذشتهام لبخندی بر لب و نمود درونی اون حالِ حالام؛ بیتوجه از کنار لبخندهای به ظاهر بیدلیل نگذریم شاید عصارهی گذشتهای در پس اون لبخند و نگاه جاری باشه.